کیارادکیاراد، تا این لحظه: 13 سال و 1 ماه و 9 روز سن داره

کیاراد عشق باباشه....باباش عاشق چشاشه

پسر مودب من

سلام گل پسرم؛ سلام قند عسلم؛ سلام شیر و شکر..... عشقم از پنج شنبه هفته پیش که تمام هفته رو رفته بودی مهد کمی کسالت و آبریزش بینی داشتی؛ واسه همین خودم شنبه تعطیلت کردم که کمی بهتر شی و یکشنبه بردمت که خاله لاله گفت کمی بهانه ام را گرفته ای که البته مقدار زیادیش هم واسه این بود که خاله مرجان گفته بود که دیگه مامانا نمیتونن بیان تو مهد و تعداد زیادی از بچه ها گریه و بهانه گیری میکردن و تو هم نخواستی از قافله عقب مانده باشی....   دوشنبه صبح کلی ذوق داشتی که زودتر صبحانتو بخوریو بری اما تا رسیدیم جلوی در نظرت عوض شدو نمیخواستی منو رها کنی منم باهات اومدم تو سالن بازی ولی باز هم ول کن نبودی و نمیذاشتی من بیام بیرون که البته از ن...
10 مهر 1392

مهد کودک

سلاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااام عشق مامان♥ مجموعه شعرها و ماجراهای  می می نی   دوازده تا کتابه که تو عاشقش هستی و انقدر برات خوندم که تقریبا همشو حفظی و با من میخونی؛ البته منم بعد از بارها خوندن دیگه همشو چشم بسته برات میخونم ولی تو انقدر ناقلایی که وقتایی که من از حفظ میخونم و یادم میره کتابو ورق بزنم زودی میگی مامان این کجاست که میخونی؟ یعنی دقیقا میدونی تو هر صفحه ای چیا نوشته.... خلاصه اینا رو گفتم که بگم یکی از این ماجراها اسمش هست : می می نی تو مهد کودک/ دوسته با فیل و اردک   و هر بار که برات میخوندمش بهانه میگرفتی که منم میخوام برم  مت کوکک(mate kookak) البته باید بگم که منم ...
31 شهريور 1392

خوش اومدیم مامان جون

سلام پسر گلم امروز خیلی اتفاقی درحال جستجو واسه مهد کودک بودم برات که با این بلاگ آشنا شدم و بلافاصله هم ثبت نام کردم. قول قول قول که دیگه از این به بعد مرتب بیام و همه ماجراهامونو اینجا بنویسم تا برات یادگاری بمونه. کی میدونه شایدم کلی دوستای خوب اینجاپیدا کردیم. امروز یکشنبه ۹۲/۶/۲۴ و شما دقیقن دو سال و پنج ماه و بیست و دو روزه هستی.                                                &n...
24 شهريور 1392
1